به گزارش اقتصادکلان، گاهی اوقات دیدن صحنهها و یا خبرهایی سوژهای برای تهیه گزارش میشود و اینبار دیدن پسری که در کارگاه صافکاری برادرش بر اثر انفجار دیگ کاربیت پای خود را از دست داده بود بهانهای برای تهیه این گزارش شد.
کودک کار کیست؟
عموماً به کودکی کودک کار گفته میشود که مشغول به فعالیتی باشد که برای سلامت فیزیکی، روانی، اجتماعی، اخلاقی و شخصیتی اومضر باشد و با تحصیل کودک تداخل پیدا کند.
پژوهشگران کودکان کار را به چهار دسته تقسیم میکنند.
دسته اول؛ کودکان کار لزوما در دام خلافکاری نمیافتند. این کودکان در خیابانها کار میکنند و آخر شب به خانه باز میگردنند. معمولا کار در تحصیل این دسته از کودکان کار تداخل ندارد و به مدرسه میروند.
گروه دوم؛ از رفتن به مدرسه و تجربه دوران کودکی بیبهره هستند. آنها سلامت روحی و جسمی خوبی ندارند و اتصال آنها با خانواده کم کم قطع میشود. زندگی کودک کار این دسته راحتتر به سمت بزهکاری میرود.
گروه سوم؛ به مدرسه نمیروند و همراه خانواده خود در خیابانها زندگی میکنند که معمولا بیخانمان تلقی میشوند.
گروه چهارم؛ خانوادهای ندارند و در خیابان رشد میکنند و ناگزیر تن به کار میدهند که این گروه کودکان خیابانی واقعی نامیده میشوند.
کودکان کار براساس دو فاکتور به صورت رسمی در کشورهای مختلف تعریف میگردند: نوع کار و حداقل سن مناسب برای آن کار، سن مناسب برای هر شغل و کاری بر اساس آثار آن کار بر سلامت و رشد کودک تعیین میگردد. بر این اساس، قرارداد شماره ۱۳۸ سازمان بینالمللی کار برای مشاغل مختلف یک حداقل سن را تعیین کرده که اگر کودکی که سنش پایینتر از این سن مشغول به فعالیت در آن شغل باشد، آن کودک یک کودک کار در نظر گرفته میشود. این سنین عبارتند از: ۱۸ سال برای مشاغل پر خطر؛ مشاغلی که سلامت جسمی، روانی یا اخلاقی کودک را به خطر میاندازند.
سن ۱۵–۱۳ سال برای مشاغل سبک؛ مشاغلی سلامت و امنیت کودک را تهدید نمیکنند و کودک را از تحصیل بازنمیدارند. البته سن ۱۴–۱۲ سال ممکن است که تحت شرایط خاصی در کشوهای فقیر پذیرفتنی باشد.
دلایل کار کودکان
موضوع کودکان کار، موضوع نسبتاً پیچیدهای است و عوامل گوناگونی در آن اثرگذار هستند، ولی با این حال سازمان جهانی کار در
مقاله ای با عنوان “آیندهای بدون کار کودک” دلایل کار کودک را به سه دسته کلی تقسیم نموده است :
۱– دلایل بی واسطه: کمبود یا نداشتن پول یا غذا، افزایش قیمت کالاهای اساسی، مقروض بودن خانوادهها، شوکهای خانوادگی همچون مرگ یا بیماری سرپرست خانواده، کمبود برداشت محصول، تقاضا برای کارگر ارزان در کارگاههای کوچک غیررسمی، عدم توازن کسب و کار، درآمد مزرعه خانوادگی با هزینه نیروی کار، نبود مدرسه یا وجود مدارسی با سطح کیفی پایین و ضعیف یا مواد درسی نامربوط، کودکان در طول دوره تحصیل برای خانوار فقط هزینه دارند، و زمانی این هزینهها جبران میشود که بعد از اتمام تحصیلات مشغول به کار شوند. بعضی از خانوارهایی که در منطقههای زندگی میکنند که در آن کیفیت آموزش پایین است به این مسئله فکر میکنند که به علت کیفیت پایین آموزش، فرزند آنها در آینده توانایی رقابت با کودکان دیگر که در مدارس با کیفیت درس میخوانند را ندارد، در نتیجه امکان جبران هزینههای تحصیل کودک در آینده وجود ندارد. در نتیجه تحصیل کودک صرفاً اتلاف عمر کودک و منابع مالی خانوار است. در چنین شرایطی خانوار تصمیم میگیرد که کودک خود را به سر کار بفرستند.
۲- دلایل نهفته: از هم پاشیدگی خانوادههای گسترده و سیستمهای حمایت اجتماعی غیررسمی، والدین تحصیل نکرده بیسواد یا کم سواد، نرخ باروری بالا، انتظارات فرهنگی از کودکان درباره کار و آموزش، دیدگاههای تبعیض آمیز براساس جنسیت، طرز تلقی از فقر، احساس فشار کودکان از سوی خانوادهها و افراد فقیر از سوی ثروتمندان.
۳- دلایل ساختاری: کاهش درآمد ملی، نابرابری بین ملیتها و مناطق مختلف و وضعیت نامطلوب تجارت کسب و کار، شوکهای اجتماعی مانند جنگ، بحرانهای مالی و اقتصادی، مهاجرت، تعهدات سیاسی یا مالی ناکافی برای آموزش خدمات اساسی و حمایت اجتماعی )در کشورهای توسعه یافته که بازارهای مالی و اعتباری از نقص کمتری برخوردار هستند.
محل کار بچه های کار کجاست؟
محل کار این کودکان، لزوماً در خیابان نیست، آنها در باربریها، خیاطیها، تعمیرگاهها، خانهها، کارهای زیر زمینی و مواردی از این دست هم مجبور به کارند.
سرپرست کودکان کار چه کسانی هستند؟
برخلاف تصور عموم، که بیشتر کودکان کار و خیابان را فاقد خانواده و سرپناه و زیر نظر افرادی خاص میدانند، طبق بررسیهای آماری و میدانی، خانوادههایی که درگیر آسیبهای گوناگون اجتماعی، همچون حاشیهنشینی، فقر، بیکاری، مشکلات حاد معیشتی، اعتیاد، خشونت و تجاوز هستند.
حدود ۹۰ درصد این کودکان کار، دارای خانوادهاند و با آنها زندگی میکنند، خانوادههای که عمدتا ناآگاه و ناتوان در انجام مسئولیتهای سنگین پدری و مادری هستند.
رایجترین مشکل کودکان کار چیست؟
سوء تغذیه به عنوان رایجترین مشکل کودک کار، جدیترین عامل مخرب رشد ذهنی و جسمی اوست، آرتروز، دیسک کمر و اختلالات رشدی آسیبهایی است که از همان کودکی گریبانگیر کودکانی میشود که بارکشی میکنند. عفونتهای ریوی و مشکلات پوستی نیز خیلی زود به سراغ کودکان زبالهگرد میآید. گذر از دوره کودکی و نوجوانی و ورود به دنیای بزرگسالی، سرآغاز دور جدیدی از مشکلات این کودکان است؛ آنها که هیچ آموزشی برای کسب درآمد، مدیریت زندگی و حضور اجتماعی ندیدهاند و با انبوهی از مشکلات جدید روبرو خواهند بود.
جرم شناسی نشان می دهد اغلبِ مجرمان و بزهکاران، کودکی پرآسیبی را پشت سر گذاشتهاند. در واقع می توان گفت: آسیبهای اجتماعی امروز حاصل بیتوجهی به کودکان در معرض آسیب دیروز بوده است. حمایتهای مادی، برای تأمین خوراک و پوشاک این کودکان، الزم است اما هرگز کافی نیست. آموزشِ درست، مهمترین نیاز کودکان کار ، برای رهایی از آسیبهای بیشماری است که در محیط رشد آنها وجود دارد.
آموزشی، نه محدود به آموزشهای مرسوم و معمول مدارس عادی، که مجموعههای از مهارتهای فردی و اجتماعی با عنوان آموزش بهتر زندگی کردن و ایجاد محیطی آموزنده و سرشار از شور و نشاط مورد نیاز و مطلوب خواهد بود. ساختار و فرایندهای مدارس مرسوم، توان پاسخگویی به نیازهای این کودکان را ندارد .جذب، نگهداشت و توانمندسازی کودکان کار در این مدارس، غیر قابل انجام است. آموزش سلامت روان به کودکان کار به اعتقاد متخصصین حوزه روانشناسی اجتماعی، سلامت روانی فرد، پیش زمینه سلامت اجتماعی او به حساب می آید. به همین دلیل، آموزش سلامت روان به کودکان کار را اگر مهمتر از سلامت اجتماعی آنان در نظر نگیریم، بدون شک نقش بیبدیل و مؤثری را خواهد داشت.
چرا کودکان را برای کار انتخاب می کنند؟
کار کودکان ارزان است. کودکان از نظر جسمی و ذهنی مطیع هستند. کودکان کار اتحادیه ندارند و نمیتوانند به دادگاهی شکای برند. نبود یک اراده سیاسی در جهان برای پایان دادن به کار کودکان یکی از مهمترین دلایل ادامه حضور کودکان در بازار کار است.
در ایران نیز با وجود قوانین متعدد و امضای پیمان نامه حقوق کودک، مقاوله نامه ۱۸۲ مبنی بر محو بدترین اشکال کار کودک و وجود قوانینی چون قانون اساسی ) اصل۳۰(قانون کار) مواد۸۳ ،۸۱ ،۸۰(، قانون مجازات اسالمی) ماده ۹۳۱(، قانون حمایت از کودکان و نوجوانان، کودکان زیادی برای تامین مایحتاج زندگی مجبور به کار هستند، این قوانین نتوانسته است بستر مناسبی برای حمایت
از آنان فراهم کند. در برنامه ششم توسعه، دولت متعهد شد که ۲۵درصد از جمعیت کودکان کار را کاهش دهد. برای اولین بار نام کودکان کار در برنامه توسعه کشوری برده شد ولی در اینجا هم هیچ آماری از تعداد کودکان کار ارائه نشد که بتوان در پایان برنامه ششم ارزیابی روشنی از این برنامه ارائه داد. اقدامات انجام شده بیش از هر چیز بر عملیات قهر آمیز حذف فیزیکی کودکان از سطح خیابانها متمرکز شد. این اقدامات کودکان را به کارهای خطرناکتر و دشوارتر مثل زباله گردی و غیره سوق داد و تاثیر چندانی در بهبود شرایط کودکان کار نداشت. برخی مداخلههای دولتی از جمله دادن یارانه، اجازه تحصیل به کودکان افغانستانی در مدارس ایران ) که هم اکنون برای کلاس اولیها با مشکلات جدی مواجه شده است( طرح کودک و خانواده سازمان بهزیستی و فعالیتهای سازمانهای غیردولتی تا حدودی در بهبود شرایط زندگی کودکان کار موثر بوده است.
براساس آمارهای موجود بیش از ۲۵۰میلیون کودک (۵–۱۴) که معمولا زیر سن قانونی کار میکنند، در کشورهای در حال توسعه هستند.
در ایران نیز تعداد کودکان کار به دلایل مختلف رو به افزایش است اما آمار دقیقی در این مورد وجود ندارد. بیش از ۲۰هزار نفر کودک کار در تهران تأیید شدهاست. در آمار تخمینی سازمان جهانی کار در سال ۱۹۹۵ بیش از ۴/۷۱ درصد کودکان بین ۱۰تا ۱۴ سال در ایران از لحاظ اقتصادی فعال هستند.
براساس سرشماری سال ۱۳۷۵ بیش از ۴ درصد جمعیت شاغل کشور را گروه سنی ۱۰تا ۱۴ سال تشکیل میدهند، بر اساس این همین آمار جمعیت شاغل کشور ۱۴/۵ میلیون نفر بودهاست که ۴ درصد آن در حدود۶۰۰ هزار نفر میشود. در سال ۱۳۷۵ حدود ۳۸۰ هزار کودک در سن ۱۰ تا ۱۴ سال در ایران کار ثابت داشتهاست. در ایران آمار دقیقی از تعداد کودکان کار وجود ندارد زیرا شناسنامه هویتی برای کودکان کار تشکیل نشده و آمارها متنوع و در بسیاری از مواقع متناقضاند. بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ در حدود یک میلیون و هفتصد هزار کودک به صورت مستقیم درگیر کار میباشند. در هر صورت در ایران نیز همانند بسیاری از کشورهای جهان تعداد کودکان کار رو به افزایش است.
در خرداد ۱۳۹۸ بر اساس تازهترین گزارش مرکز آمار و اطلاعات راهبردی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در سال ۱۳۹۶ بیش از ۳۳۶ هزار کودک پسر و ۷۴ هزار کودک دختر بین سنین ۱۰ تا ۱۷ سال مشغول کار بوده و ۸۹ هزار کودک دنبال کار بودهاند؛ یعنی نسبت به سال ۹۵ و ۹۵ به ترتیب ٪۶ و ٪ ۹.٦ افزایش داشتهاست. بر همین اساس تعداد کودکان بیسواد ۲۵۱ هزار کودک و تعداد کودکانی که ترک تحصیل کردهاند ۱٫۶۸ میلیون کودک میباشد.
استان کردستان نیز از این پدیده اجتماعی بی بهرهنمانده و روز به روز به تعداد این کودکان افزوده میشود و میتواند آسیبهای جبران ناپذیری برای جامعه و خانواده و از همه مهمتر برای کودک به دنبال داشته باشد. آمار دقیقی از آنها در در دسترس نیست چرا که بسیاری از آنان به صورت زیرزمینی مشغول به کار هستند.
به منظور گفتگو با تعدادی از این کودکان به شهرک تعمیرکاران شهر سنندج رفتیم، از همان ورودی شهرک تعمیرکاران پسرکی را دیدیم که وسیلهای در دست به سمت یکی از مغازهها حرکت میکرد، خودمان را به او رساندیم،
خستگی در چهرهی کودکانه و معصومش موج میزد، دستان کوچکش سیاه شده بود و با همان دستان عرق پیشانیش را پاک کرد و انگار که ترسیده باشد آرام از من سوال کرد خانم شما از کجا آمدهاید؟ از بیمه؟!
از او نامش را پرسیدم که خود را آرشیا معرفی کرد. ۱۲ ساله بود و نسبت به سنش جثهای کوچک داشت، در همان حال که به سمت مغازهای در آنجا کار میکرد حرکت میکردیم در مورد کارش از او سوال کردم و گفت: من کار کردن را در سن ۹ سالگی و از کارگاه آهنگری شروع کرد، کار در آنجا بسیار سخت و طاقت فرسا بود. پس از مدتی آنجا را ترک و به کار در تعمیرگاه ماشین روی آوردم. البته بین خودمان بماند کار در اینجا هم سخت است اما درآمدش نسبت به کارگاه آهنگری بهتر است.
زمانی که از او در مورد تحصلیش سوال پرسیدم با لبخندی در گوشه لب، گفت: درس میخواهم چکار؟ من برای اینکه از درس و مدرسه فرار کنم کار کردن را انتخاب کردم.
از آرشیا که جدا شدم، چند مغازه آنطرفتر آرش را که خود را ۱۵ ساله خواند دیدم، سرگرم کار بود و در همان حال به سوالاتم پاسخ میداد. او وضعیت بد اقتصادی خانواده و عدم علاقه به تحصیل را دلیل کار کردن خود میدانست.
پدرم پیر است و توانایی کار کردن ندارد، قبلا برادر بزرگترم و مادرم مخارج خانواده را تامین میکردند اما برادرم بعد از ازدواج از ما جدا شد و تامین هزینههای زندگی کامل بر دوش مادرم افتاد. خستگیهای مادرم را که میدیم بیزار میشدم از درس و مدرسهای که بار اضافهای بود بر مخارج خانه، تصمیم به ترک تحصیل و کار کردن گرفتم و حالا سه سال است که در این شهرک مشغول به کار هستم.
به گفته خودش از ساعت ۸ صبح تا ۸ غروب سرکار است، از او در مورد توازن میان درآمد و حجم و ساعات کارش پرسیدم؟ سکوت کوتاهی کرد و گفت؛ در طول هفته حدودا هشتصد هزار تومان به دستم میرسد و از به نظرم از هیچی بهتر است.
از حرکات و نگاهش دانستم که دیگر تمایلی ندارد بیشتر از این با او صحبت کنم، تشکر کردم و از مغازه خارج شدم. به سمت دیگر شهرک رفتم و مغازهای که سه شاگرد کودک داشت محل بعدی برای انجام مصاحبه بود ولی اینبار با صاحب مغازه یا همان استادکار که سابقه بیست سال کار در تعمیرگاه را داشت همکلام شدم. از او دلیل بکارگیری کودکان را جویا شدم که در پاسخ گفت: این کودکان در بسیاری از مواقع به خواسته خانوادههایشان در اینجا کار میکنند که آن هم به دلایلی همچون ترک تحصیل کودک، وضعیت معیشت خانواده و محیط زندگیشان است.
او در خصوص بیمه این کودکان گفت که به دلیل سن کمی که دارند بیمه شامل آنها نمیشود و برخی از ما کارگاههای خود را تحت پوشش بیمه حوادث قرار میدهیم تا چنانچه اتفاقی رخ داد بیمه شامل آنها نیز شود.
او در پاسخ به این سوال که چه ممکن است اتفاقاتی که برای این کودکان در طول کار رخ دهد؟ پاسخ داد که؛ بارها شاهد اتفاقات ناخوشایندی همچون شکستگی سر، دست و پای آنها بودهایم اما بدترین اتفاقی که در این شهر رخ داد انفجار دیگ کاربیت در یکی از کارگاههای صافکاری بود که متاسفانه منجر به قطع پای شاگرد مغازه که ۱۵ سال سن داشت شد.
دیدن و شنیدن صحبتهای این کودکان که باید در این سن دغدغهای برای تامین مخارج خود و خانواده نداشته باشند بیشک بسیار غمانگیز است و باید برنامهای جامع و کامل باری ساماندهی و حمایت از این کودکان و همچنین پیشگیری از گسترش این پدیده تدوین و اجرا شود.
به منظور کسب اطلاع از اقدامات انجام شده در راستای حمایت و ساماندهی این کودکان توسط دستگاههای متولی همچون بهزیستی، آموزش و پرورش، اداره کار، تعاون و راه اجتماعی استان تصمیم به انجام مصاحبه گرفتیم که علیرغم بارها پیگیری و تماس همکاری لازم از سوی مدیران ادارات آموزش و پرورش و اداره کار و تعاون کردستان صورت نگرفت و فقط این مصاحبه با مدیرکل بهزیستی کردستان انجام شد که در ادامه میخوانید.
حسین رسولی با بیان اینکه یکی از برنامههای سازمان بهزیستی استان در بحث آسیبهای اجتماعی، موضوع کودکان کار است گفت: استان کردستان نیز همچون استانهای دیگر با پدیده اجتماعی کودکان کار مواجه است و نمیتوان این واقعیت را انکار کرد.
به گفته وی، کودکانی که به دلیل مسائل اقتصادی و معیشتی خانواده و یا مسائل فرهنگی و اجتماعی وارد بازار کار شدهاند کودک کار نامیده میشود که عمده این کودکان به دلایل ذکر شده از تحصیل بازماندهاند، اما کودکی که در خیابان به دنیا آمده، زندگی میکند و در خیابان کار میکند کودک خیابانی نام دارد.
مدیرکل بهزیستی کردستان در ادامه به وظایف این سازمان در قبال این کودکان اشاره و عنوان کرد: در حال حاضر ۱۳۰ کودک کار در رده سنی ۱۰ سال تا ۱۷ سال در سطح شهر سنندج شناسایی شدهاند که با کمکهای موردی، تهیه بستههای معیشتی و از همه مهمتر ایجاد بستر ادامه تحصیل کودک از آنها و خانوادههایشان حمایت میکنیم.
رسولی گفت: بخش دیگری از حمایتها با هدف توانمندسازی این کودکان، طی قرارداد منعقدشده با یکی از موسسات مردم نهاد سنندج که در همین راستا فعالیت میکند، انجام میشود که کمک به ادامه تحصیل کودکان،یکی از مهمترین اولویت های برنامه مرکز آموزشی،حمایتی کودکان کار است و هدف نهائی، توانمندی سازی کودکان، با مشارکت و همراهی خانوادههای آنان است.
مدیرکل بهزیستی کردستان در پاسخ به این سوال که چه برنامهای برای ساماندهی این کودکان در شهرستانها در دستور کار دارید تصریح کرد: متاسفانه به دلیل محدودیتهای اعتباری تا به امروز اقدامی در این راستا در شهرستانها انجام نشده است اما در خصوص آگاهسازی و آموزش خانوادهها درباره آسیبهای ناشی از کار کودکان و مسائل مرتبط توسط همکاران بهزیستی انجام میشود.
وی با تاکید بر مشارکت و همکاری دستگاههای متولی بر اساس وظایف قانونی خود در زمینه ساماندهی این کودکان، تصریح کرد: اگر همه دستگاههای متولی بنا به وظایف تعریفشده برای ساماندهی و حمایت از کودکان کار همت کنند باز هم کم است اما تا حدود زیادی میتوان با گسترش این پدیده مقابله کرد.
مدیرکل بهزیستی کردستان در پاسخ به این سوال که آیا باندهایی که این کودکان را استثمار گرفته و از آنها سوءاستفاده کنند وجود دارد، گفت: تا بحال با چنین مسئلهای روبهرو نشدهایم اما در جلساتی که برگزار میشود گزارشاتی مبنی بر حضور این باندها در سنندج ارائه میشود که نیروی انتظامی در این مورد وارد عمل شده است.
وی یکی دیگر از معضلات سنندج را وجود متکدیان خواند و گفت: اکثرا آنها از شهرها و استانهای دیگر به اینجا آمدهاند و چون برخی از آنها صاحب فرزند هستند باعث افزایش تعداد کودکان کار در سطح شهر میشوند که این خود مسئلهای بسیار مهم است.
رسولی در ادامه وجود کودکانی که مورد سوءاستفاده جنسی و یا دچار اعتیاد باشند در میان کودکان شناسایی شده را تکذیب کرد و افزود: این مواردی که ذکر کردید بیشتر در میان کودکانی که به صورت غیررسمی و غیرمشهود کار میکنند ممکن است اتفاق بیافتد و به دلایل مختلف از جمله ترس از بازگو کردن آن خودداری میکنند.
رسولی در بخش پایانی سخنان خود یکی از دلایل ماندگاری این کودکان در محیط کار، حس ترحم مردم نسبت به این کودکان دانست و عنوان کرد که بعضی از همشهریان با دادن پول اضافه در قبال جنس خریده شده و یا کمکهای دیگر کودک تشویق به ادامه کار میکند و ما از مردم انتظار داریم با علم و آگاهی به آنها کمک کنند و چه بهتر از طریق موسسات مردم نهاد اقدام کنند.
سخن آخر
همه ما در قبال کودکان کار مسئولیم!
هر عضوی از جامعه به نوعی مانند خانواده میتواند خودش را در مقابل بروز این پدیده مسئول بداند. بدانیم که ریشه کار کودک فقر
است و برای ارتقای کیفیت زندگی اعضای آسیب باید جامعه آستین بالا بزند. با همه تأثیرات بدی که کار در زندگی کودک کار
میگذارد باز هم روزانه شاهد بیشتر شدن تعداد کودکان کار هستیم. بهتر است از خودمان شروع کنیم. فرزندان کار را مانند فرزندان
خود بدانیم. قدمهایی برای رنگ کردن دنیای کودکی خاکستری آنها برداریم. لبخندهایی را به آنها هدیه بدهیم. نمیتوان امروز کاری کرد که همه کودکان کار را نجات داد اما میتوان حامی جدی یک کودک کار شد.
انتهای پیام/ ثریا صلواتی
جمعآوری مطالب/ کژال منصوری
https://eghtesad-kalan.com/?p=30949