×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

اخبار ویژه

امروز : جمعه, ۷ اردیبهشت , ۱۴۰۳  .::.   برابر با : Friday, 26 April , 2024
دولت روحانی چطور ۱۱ میلیون ایرانی را زیر خط فقر بُرد؟

گزارش جدید مرکز پژوهش‌های مجلس که به وضعیت فقر و ویژگی های فقرا در دهه گذشته (دهه ۹۰) پرداخته است در روزهای اخیر با برخی جهت‌گیری‌های سیاسی از سوی مخالفان دولت همراه شد تا جایی که برخی مدعی شده اند، از زمان روی کار آمدن دولت رئیسی بر جمعیت فقیر ایران اضافه شده و این موضوع را ناشی از سیاست های دولت فعلی دانستند.

خط و نرخ فقر یکی از متغیرهای اقتصادی است که همواره مورد توجه مردم قرار داشته است. از علل مهم افزایش فقر در دهه ۹۰ تحریم‌های اقتصادی و نابسامانی‌های کلان اقتصادی جامعه اعلام شده است. به بیان دیگر برخورداری از شغل دارای بیمه و همچنین مشاغل غیرساده در بین غیرفقرا بیشتر از فقراست و بنابراین ممکن است این دو عامل در کاهش فقر مؤثر باشند. همچنین عدم برخورداری از سواد، سال های تحصیل پایین تر، داشتن کودک و مستأجر بودن ازجمله عواملی است که می تواند علل فقر را توضیح دهند. 

گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس بیانگر آن است که نرخ فقر مطلق با روندی افزایشی از ۱۹٫۴ درصد در سال ۱۳۹۰ به ۳۴٫۴ درصد در سال ۱۴۰۰ رسیده است. بنابراین تنها ظرف دهه ۱۳۹۰ بیش از ۱۱ میلیون نفر از جمعیت کشور به زیر خط فقر سقوط کرده‌اند.

برخلاف آنچه که در رسانه های مخالف دولت پررنگ شده،استارت افزایش فقر در جامعه از سال‌ ۹۷ و زمانی زده شده است که روحانی سکان اداره کشور را برعهده داشت؛ طبق این گزارش نرخ فقر از سال ۱۳۸۵ با ۱۵ درصد روند فزاینده ای داشته و از سال ۱۳۹۷ به بعد بالای ۳۰ درصدرسیده است.

بنابراین افزایش نرخ فقر در ایران از سال ۱۳۹۷ و زمانی که دولت روحانی سر کار بود کلید خورد و بعد از آن هم ادامه یافت. پیش از این بانک جهانی هم در گزارشی اشاره کرده بود که فقر مطلق در ایران در دوره فعالیت دولت قبل سه برابر شده است. طبق گزارش بانک جهانی،در سال ۲۰۱۳ (۱۳۹۲) و در آغاز فعالیت دولت یازدهم نسبت جمعیت دارای فقر مطلق به کل جمعیت در ایران ۰٫۲ درصد بوده است اما این رقم در سال ۲۰۱۹ (۱۳۹۸) که آخرین آمار منتشرشده از سوی بانک جهانی است به ۰٫۶ درصد افزایش می‌یابد. یعنی در این سال که دومین سال فعالیت دولت دوازدهم بوده است فقر مطلق در ایران نسبت به ابتدای فعالیت دولت یازدهم سه برابر شده است.

رشد سه برابری فقر مطلق در ایران در دولت قبل در حالی است که شاهد کاهش شدید فقر مطلق در ایران طی سال‌های ۱۹۹۰ تا ۲۰۱۳ بوده‌ایم. در سال ۱۹۹۰ (۱۳۶۹) حدود ۶٫۲ درصد جمعیت ایران با فقر مطلق مواجه بوده‌اند. این رقم در سال ۱۹۹۸ (۱۳۷۷) تقریباً نصف می‌شود و به ۲٫۹ درصد کاهش می‌یابد. در سال ۲۰۰۵ (۱۳۸۵) نیز با اجرای طرح هدفمندی یارانه‌ها نسبت افراد دارای فقر مطلق به کل جمعیت ایران تقریباً یک پنجم می‌شود و به ۰٫۶ درصد می‌رسد. این رقم در سال ۲۰۱۳ به ۰٫۲ درصد کاهش می‌یابد که کمترین رقم ثبت شده برای فقر مطلق در ایران در آمار بانک جهانی است.

** دولت روحانی چطور جمعیت فقیر ایران را ۱۱ میلیون زیاد کرد؟

به گزارش تسنیم،طبق بررسی مرکز پژوهش‌های مجلس در حال حاضر بیش از یک سوم جمعیت کشور زیر خط فقر قرار دارند. اما نکته دیگر آنجاست که خانواده‌های بالای خط فقر هم فاصله چندانی با رفتن به زیر خط فقر ندارند و مدام به این منطقه نزدیکتر می‌شوند.

نکته قابل توجه و تأمل این است که بیش از ۱۱ میلیون نفر از جمعیت کشور زمانی به زیر خط فقر سقوط کردند که بارها به دولت روحانی هشدار داده می شد که کشور را معطل برجام نکند و با اتخاذ سیاست‌های مناسب و اصولی اقتصادی مانع از افزایش تورم و گرانی ها شود. اما روحانی در آن ایام حتی مشکلات آب خوردن مردم را هم به برجام و تحریم گره زده بود!

نتایج این بررسی نشان میدهد که خط فقر متوسط کشوری در سال ۱۴۰۰ به طور سرانه یک میلیون و ۶۸۰ هزار تومان بوده که این عدد برای یک خانوار چهار نفره برابر ۴ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان خواهد بود. با این اعداد، نرخ فقر یعنی درصد جمعیت زیر خط فقر مطلق در کشور در سال ۱۴۰۰ برابر ۳۰٫۴ درصد بوده است. نرخ فقر در سال ۱۴۰۰ نسبت به سال ۱۳۹۹ مقدار ۰٫۹ واحد درصد کاهش یافته که باعث شده در حدود ۷۰۰ هزار نفر از جمعیت فقرا کاسته شود. شکاف فقر که فاصله فقرا تاخط فقر را اندازه گیری می کند در سال ‌های ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ به بالاترین مقدار خود یعنی حدود ۲۷ درصد رسیده است.

بررسی مصارف خانوار در سال های گذشته نیز کاهش در رفاه خانوار را تایید می کند. نگاهی به مصرف خوراک خانوار، سه اتفاق به طور هم‌زمان را نشان میدهد: اول افزایش سهم خوراک از کل هزینه خانوار، دوم کاهش کل خوراک خانوار یعنی کاهش کالری دریافتی و سوم کاهش کیفیت کالری دریافتی خانوار.

نکته مهم اینجاست که با افزایش  قیمت مواد غذایی به خصوص از سال ۱۳۹۷ و کاهش درآمدهای خانوار-از آنجا که خوراک کالای ضروری است- خانوار مجبور شده تا سهم بیشتری از هزینه‌هایش را به خوراک اختصاص دهد، از این رو سهم خوراک از هزینه های خانوار از ۲۹ درصد در سال ۱۳۹۶ به بیش از ۳۲ درصد در سال ۱۴۰۰ رسیده است.

همچنین هم‌زمان خانوار نتوانسته همان سطح قبلی از خوراک را حفظ کند و کالری میانگین کالری دریافتی از ۲۴۳۱ سرانه در روز در سال ۱۳۹۶ به ۲۱۸۲ در سال ۱۴۰۰ رسیده است.

سهم مسکن از کل هزینه‌های خانوار به عنوان دیگر کالای ضروری نیز از ۲۳ درصد در سال ۱۳۹۰ به ۲۷ درصد در سال ۱۴۰۰ افزایش یافته است. بررسی های هزینه های غیرضرور خانوار نیز نشان از کاهش رفاه خانوار دارد؛ سهم آموزش از کل هزینه های خانوار در دهه ۱۳۹۰ بیش از ۵۰ درصد کاهش یافته که می تواند خط افزایش فقر بین نسلی را داشته باشد.

علل فقر در دو دسته کلی قرار دارد؛ اول وضعیت کلی اقتصاد کلان است که باعث فقیرتر شدن همه مردم می شود. اتفاقی که در دهه ۱۳۹۰ در اقتصاد ایران رخ داده و نتایج این مطالعه نیز (نمودار۴) نشان میدهد که فاصله خانوارهای بالای خط فقر نیز با خط فقر در طول زمان کمتر شده است. اما دوم علل خرد و در سطح خانوار فقر است. یعنی برخی ویژگی های خانوار باعث فقر شده و ممکن است به گرفتاری خانوار در تله فقر منجر شود.

۶ ویژگی وضعیت فقرا

  1. وضعیت شغلی سرپرست خانوار

الف) صرف برخورداری از شغل در مناطق روستایی با احتمال زیاد می تواند باعث خروج از فقر شده اما در مناطق شهری تأثیر معنا داری ندارد.

در سال‌های میانی دهه ۱۳۸۰ و ابتدایی دهه ۱۳۹۰ صرف برخورداری از شغل تفاوت قابل توجهی در بین فقرا و غیر فقرا داشت؛ اما به مرور زمان با افزایش فقر و همچنین با افزایش اهمیت مشاغل تخصصی، درصد خانوارهای دارای سرپرست شاغل بین فقرا و غیر فقرا تقریباً برابر و همچنین نوع مشاغل که نیازمند فعالیت بدنی است، با افزایش سن و حدود ۶۰ درصد بوده است.

ب) برخورداری از شغل رسمی احتمالا می تواند فقر را کاهش میدهد. درحالی که درصد شاغلان و غیرشاغلان در بین فقرا و غیرفقرا برابر است اما ۳۷ درصد از خانوارهای غیرفقیر داری شاغل رسمی بوده و این عدد در فقرا ۱۶٫۵ درصد است.

ج) برخورداری از شغل غیرساده احتمالا می تواند فقر را کاهش دهد. درصد خانوارهای دارای مشاغل ساده در سال ۱۴۰۰ در بین فقرا حدود ۳۴ درصد و در بین غیرفقرا حدود ۱۵ درصد بوده است.

توصیه سیاستی استخراج شده در این بخش، توانمندسازی و آموزش مهارت‌ها و همچنین پوشش بیمه فراگیر خواهد بود.

۲- وضعیت تحصیلی سرپرست خانوار

بررسی وضعیت تحصیلی سرپرست خانوار دو نتیجه قابل توجه دارد:

الف) صرف باسوادی احتمالا فقر را کاهش می دهد.

در سال ۱۴۰۰ نرخ باسوادی در بین سرپرستان خانوار فقیر و غیر فقیر به ترتیب ۷۲ و ۸۷ درصد بوده که اختلاف ۱۵ واحد درصدی دارند.

ب) افزایش سالهای تحصیل احتمالاً فقر را کاهش می دهد.

غیر فقرا به طور متوسط سه سال بیشتر از فقرا تحصیلات کرده اند.

یک توصیه سیاستی در این بخش ادامه سیاستهای گسترش سواد آموزی و نهضتهای سواد آموزی و همچنین افزایش امکان تحصیل به خصوص در نواحی روستایی است.

۳٫وضعیت سنی سرپرست خانوار

دو الگوی متفاوت در وضعیت سنی سرپرست خانوار فقیر و غیر فقیر در مناطق شهری و روستایی مشاهده می شد:

الف) در مناطق شهری به مرور زمان سن سرپرست خانوار غیر فقیر از خانوار فقیر پیشی گرفته است.

به مرور زمان و با بدتر شدن وضعیت اقتصادی همه گروههای درآمدی سالمندان و افراد با سن بالاتر که از درآمد ثابت برخوردارند نسبت به جوانانی که احتمال یافتن شغل با درآمد ثابت را کمتر دارند وضعیت بهتری پیدا کرده اند.

ب) در مناطق روستایی سن سرپرست خانوار فقیر بیش از خانوار غیر فقیر است در مناطق روستایی به علت پوشش کمتر بیمه های تأمین اجتماعی و همچنین نوع مشاغل که نیازمند فعالیت بدنی است، با افزایش سن و از کارافتادگی احتمال فقیر شدن می تواند افزایش یابد.

افزایش پوشش بیمه روستاییان یکی از سیاستهایی است که می تواند احتمال فقر را کاهش دهد.

۴٫ وضعیت جنسی سرپرست خانوار

در وضعیت جنسی سرپرست خانوار شرایط شهر و روستا تقریباً شبیه به هم بوده اما در روستا اختلاف بیشتر است.

الف) عدم تفاوت زن سرپرستی بین فقرا و غیر فقرا در مناطق

شهری هر چند درصد زن سرپرستی در فقرا در سالهای قبل در مناطق شهری بیشتر از غیر فقرا بوده اما به مرور زمان این فاصله کاهش یافته و در سال ۱۴۰۰ تفاوتی بین نرخ زن سرپرستی در فقرا و غیر فقرا مشاهده نمی شود.

ب) درصد بالای زن سرپرستی در فقرا در مناطق روستایی

در مناطق روستایی نرخ زن سرپرستی به طور معناداری در بین فقرا بیشتر بوده و در سالهای میانی دهه ۱۳۹۰ اختلاف بین زن سرپرستی در بین فقرا و غیر فقرا حتی به ۱۱ واحد درصد هم رسیده است. در سال ۱۴۰۰ این اختلاف ۵ واحد درصد بوده است.

۵٫وضعیت ساختار خانوار

خانوارهای دارای کودک در بین فقرا در سال ۱۴۰۰ در مناطق شهری ۱۴ واحد درصد بیش از خانوارهای دارای کودک در بین غیر فقرای شهری هستند.

یک توصیه سیاستی به سیاستگذار این است که باید تمهیداتی برای کاهش هزینه های کودکان و پوشش بخش بیشتری از هزینه های مربوط به کودک در نظر گرفته شود.

۶٫وضعیت مسکن خانوار

برخورداری از مسکن استیجاری هم یکی از مواردی است که رفاه خانوار را کاهش میدهد .  برخوردای از مسکن استیجاری در بین فقرای شهری در حدود ۴ واحد درصد بیش از غیر فقر است. همچنین مستأجران به علت پرداخت هزینه های اجاره مجبورند تا از سایر هزینه های خود و به طور خاص از خوراک بکاهند. به طوری که کالری دریافتی مستأجران به طور میانگین همواره پایین تر از مالکان بوده است.

** مروری بر وضعیت فقیر در جامعه ایران

این بررسی نشان میدهد که دهه ۱۳۹۰ برای اقتصاد ایران، وضعیت مناسبی به لحاظ رشد اقتصادی و سایر متغییرهای اقتصاد کلان نداشت. یک دهه تورم های بالا به جز سال‌های ۱۳۹۶-۱۳۹۴ به همراه رشدهای اقتصادی پایین و منفی باعث شد تا در مجموع نرخ فقر از ۱۹ درصد در سال ۱۳۹۰ به ۳۰٫۴ درصد در سال ۱۴۰۰ برسد.

رشدهای اقتصادی منفی علاوه بر اینکه باعث کاهش درآمد سرانه ایرانیان شده و فقر را افزایش داد، باعث شد تا ایران که از سال ۲۰۰۸ به بعد در دسته کشورهای با درآمد بالاتر از متوسط قرار گرفته بود، با یک دهه کاهش در درآمد سرانه، به دسته کشورهای با درآمد پایین تر از متوسط سقوط کند.

در جدول ۱ مشخص است که ایران پس از شرایط سخت جنگ هشت ساله، به گروه کشورهای با درآمد پایین‌تر از متوسط سقوط کرده است.  افزایش درآمدهای نفتی از سال ۲۰۰۷ به بعد باعث شده تا ایران از سال ۲۰۰۹ به بعد وارد گروه کشورهای با درآمد بالاتر از متوسط شود، اما متاسفانه روند نزولی اقتصاد ایران باعث شد تا به مرور جایگاه خود را در بین اقتصادهای بزرگ دنیا از دست داده و از سال ۲۰۲۰ به جمع کشورهای با درآمد پایین تر از متوسط پیوسته است.

    1. بررسی متغیرهای فقر

نتایج ارائه شده در این بخش، ناظر بر فقر مطلق است؛ بنابراین در همه قسمت‌های آینده منظور از فقر، فقر مطلق خواهد بود. فقر مطلق را می توان ناتوانی در کسب حداقل استاندار زندگی تعریف کرد. فقر مطلق عدم دسترسی به حداقل های معیشت را در جامعه بررسی کرده و تحت تأثیر توزیع درآمد در جامعه نیست.

در مطالعات مربوط به این نوع فقر به موضوع تأمین حداقل نیازهای اساسی پرداخته می شود، بنابراین در برخی از کشورهای پیشرفته حتی ممکن است فقیر مطلق وجود نداشته باشد اما در کشورهایی که دچار فقر مطلق هستند، یعنی بخشی از جامعه هنوز امکان دستیابی به حداقل های زندگی را ندارند، بررسی فقر نسبی در مقایسه با فقر مطلق چندان اهمیتی ندارد.

براین اساس خط فقر مطلق محاسبه شده و از مقایسه میزان هزینه کرد خانوار با مقدار خط فقر مطلق، نرخ فقر به دست می آید که درصد افرادی است که زیر خط فقر مطلق قرار دارند و نمی توانند حداقل استانداردهای زندگی را تأمین کنند.

نمودار ۱ خط فقر مطلق سرانه (به ازای هر نفر) را از سال ۱۳۹۰ تا ۱۴۰۰ نشان میدهد. در سال ۱۴۰۰ خط فقر سرانه متوسط کشوری با رشد حدود ۵۰ درصدی نسبت به سال ۱۳۹۹، به میزان حدود یک میلیون و هفتصد هزار تومان رسیده است.

خط فقر طبیعتاً به دلیل تأثیری که از تورم دریافت می کند همواره صعودی است، اما آنچه بیشتر مورد توجه قرار می گیرد، تعدیل درآمد خانوار متناسب با افزایش خط فقر و یا به عبارتی نرخ فقر است.

خط فقر متوسط کشوری در سال ۱۴۰۰ برای یک خانوارچهارنفره در حدود چهارمیلیون و پانصد هزار تومان بوده است. همچنین برآورد می شود این عدد در شهریورماه ۱۴۰۱ به هفت میلیون و پانصدر هزار تومان رسیده باشد.

با مقایسه هزینه کل خانوارها با خط فقر مطلق، نرخ فقر به معنای درصدی از کل جمعیت که در زیر خط فقر زندگی می کنند، به دست می آید. نمودار ۲ نرخ فقر را نشان میدهد؛

همانطور که در نمودار نرخ فقر مشخص است، استارت افزایش نرخ فقر در کشورمان از سال ۱۳۹۷ زده شده است؛ در آن سال دولت دوم روحانی روی کار بود، دورانی که به اذعان فعالان اقتصادی تمام کارهای کشور به مذاکرات گره خورده بود و در نهایت هم آنچه عاید دولت  شد “تقریبا هیچ” بود و عایدی مردم هم به روایت نمودار زیر، فقیرتر شدن بود.

همانطور که اشاره شد، نرخ فقر درصدی از جمعیت را نشان می‌دهد که زیر خط فقر مطلق زندگی می کنند و یا به عبارتی درآمد آنها (مجموع هزینه‌هایشان) کمتر از عدد خط فقر مطلق است. نگاهی به نرخ فقر نشان می دهد که تقریباً از سال ۱۳۹۰ به بعد نرخ فقر روند افزایشی داشته به طوری که از ۱۹٫۴ درصد در سال ۱۳۹۰ به ۳۰٫۴ درصد در سال ۱۴۰۰ رسیده است. با این حال در این میان طی سال‌های ۱۳۹۳ تا ۱۳۹۶ کاهش جزئی در نرخ فقر رخ داده است.

نرخ فقر در سال ۱۴۰۰ نیز کاهش ۰٫۹ واحد درصدی داشته است. به نظر می رسد رشد ۴٫۳ درصدی اقتصاد در سال ۱۴۰۰ به همراه افزایش نسبی اشتغال در این سال نسبت به سال ۱۳۹۹ باعث کاهش نرخ فقر شده است. نرخ فقر در مناطق روستایی از سال ۱۳۹۳ به بعد همواره بالاتر از نرخ فقر در نقاط شهری بوده است. در سال ۱۴۰۰ نرخ فقر نقاط روستایی ۳۵٫۶ درصد و در نقاط شهری ۲۸٫۸ درصد بوده است.

با این حال به نظر می رسد رشد اقتصادی در سال ۱۴۰۰ بیشتر بر طبقه متوسط اثرگذار بوده و گروه های زیر خط فقر را کمتر تحت تأثیر قرار داده است زیرا از فاصله فقرا تا خط فقر کاسته نشده است (شکاف فقر).

اگر براساس نرخ های فقر به دست آمده، جمعیت زیر خط فقر را نیز محاسبه کنیم، در سال ۱۴۰۰ در حدود ۲۵٫۶ میلیون نفر زیر خط فقر بودند که نسبت به سال ۱۳۹۹ کاهش ۷۰۰ هزار نفری در جمعیت فقرا رخ داده است. به طور کلی در سال ۱۴۰۰ نسبت به سال ۱۳۹۰ حدود ۱۱ میلیون نفر به جمعیت زیر خط فقر اضافه شده است.

علاوه بر نرخ فقر، شاخص شکاف فقر نیز یکی از شاخص هایی است که در بررسی وضعیت فقر مورد استفاده قرار می گیرد. درحالی که در شاخص نرخ فقر، همه فقرا به یک چشم دیده می شوند، اما در شکاف فقر، میانگین فاصله درآمد هر فرد فقیر با خط فقر به نسبت خط فقر است. در حقیقت شکاف فقر بررسی می کند که فقرا تا چه حد فقیرتر شده اند و امکان مقایسه دو عدد نرخ فقر بررسی می کند که فقرا تا چه حد فقیرتر شده‌اند و امکان مقایسه دو عدد نرخ فقر مساوی را با یکدیگر فراهم می‌سازد.

بنابراین هر چه شکاف فقر بیشتر و به یک یا ۱۰۰ نزدیکتر باشد، به این معناست که فقرا فاصله بیشتری با خط فقر دارند و هرچه به صفر نزدیکتر باشد به این معناست که فاصله درآمد فقرا با خط فقر کمتر است. عدد صفر به این معناست که همه فقرا روی خط فقر قرار دارند.

همانطور که در نمودار ۳ مشاهده می‌شود، علاوه بر نرخ فقر، شکاف فقر نیز از سال ۱۳۹۶ به بعد افزایش یافته و در سال ۱۴۰۰ با اندکی افزایش نسبت به سال ۱۳۹۹ به بالاترین مقدار خود رسیده است.

با استفاده از شکاف فقر، می توان دو نرخ فقر مساوی را با یکدیگر مقایسه کرد. برای مثال در نمودار ۲ مشخص است که نرخ فقر در دو سال ۱۳۹۸ و ۱۳۹۹ تقریباً برابر با یکدیگر و در حدود ۳۱ درصد بوده است. با این حال در سال ۱۳۹۹ شکاف فقر به میزان ۱٫۲ واحد درصد افزایش یافته است یعنی هر چند تعداد فقرا در دو سال به نسبت جمعیت تقریبا مساوی بوده (اختلاف ۰٫۳ واحد درصدی داشته است)،اما فقرا در سال ۱۳۹۹ نسبت به سال ۱۳۹۸ فقیرتر شده اند.

همچنین در سال‌های ۱۳۹۳ تا ۱۳۹۵ نرخ فقر تقریباً یکسان است؛ اما شکاف فقر کاهش یافته به این معنا که فاصله فقرا با خط فقر مقداری کمتر شده است.

در سال ۱۴۰۰ نیز نرخ فقر حدود ۰٫۹ واحد درصد کاهش یافته، اما شکاف فقر ۰٫۱ واحد درصد افزایش یافته است. هرچند افزایش شکاف فقر قابل توجه نبوده و تقریباً معنادار نیست، اما در بهترین حالت می توان گفت که با وجود کاهش نرخ فقر در سال ۱۴۰۰ شکاف فقر کاهش نیافته است؛ یعنی به نظر می رسد رشد درآمدهای (هزینه‌های) خانوار در دهک‌های حول و حوش خط فقر بیش از دهک‌های زیر خط فقر بوده و با وجود بهبود وضعیت معیشت در خانوارهای حول و حوش خط فقر بهبود قابل توجهی برای خانوارهای زیر خط فقر رخ نداده است.

بررسی شکاف فقر برای سال‌های ۱۳۸۵ تا ۱۳۸۸ نیز جالب توجه است. با اینکه نرخ فقر در این سال‌ها بسیار پایین‌تر از نرخ در سال‌های ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۰ است و تقریباً نصف آن است، اما شکاف فقر در این دوبازه زمانی تقریباً برابر یکدیگر است؛ یعنی هرچند در سال‌های ۱۳۸۵ تا ۱۳۸۸ جمعیت کمتری در زیر خط فقر قرار داشتند اما فاصله آنها با خط فقر تقریباً برابر فاصله فقرا تا خط فقر در سال ۱۴۰۰ بوده است.

شکاف فقر را می توان برای غیرفقرا هم محاسبه کرد. هرچند محاسبه شکاف فقر برای غیرفقرا عملا یک متغییر اقتصادی نیست و در بررسی‌های اقتصادی مورد استفاده قرار نمی گیرد. اما محاسبه این شاخص نشان میدهد که غیرفقرا چه فاصله ای با خط فقر دارند. هرچند فاصله غیرفقرا با خط فقر کمتر شده باشد، نشان میدهد که حتی افراد بالای خط فقر هم با وجود آنکه بالای خط فقر بوده و بعنوان فقرا لحاظ نمی شوند اما در حال نزدیک شدن به خط فقر هستند.

نمودار ۴ نکات جالبی توجهی دارد. فاصله غیرفقرا تا خط فقر نیز به طور مرتب درحال کاهش بوده است. حتی در سال‌های ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۳ که نرخ فقر بیش از سال‌های ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۶ بوده، اما فاصله غیرفقرا با خط فقر بیشتر بوده است. به عبارتی فقر در سال‌های اولیه مورد بررسی، بیشتر مختص گروه های بسیار پایین درآمدی بوده و گروه های بالاتر هنوز فاصله بیشتری با خط فقر داشته و از رفاه نسبی برخوردار بودند.

اما یک دهه کاهش در درآمد سرانه باعث شده تا از سال ۱۳۹۷ به بعد فاصله غیرفقرا هم با خط فقر کم و کمتر شود. این بدین معناست که فقر تنها مختص گروه های ناتوان و یا بازمانده از رشد اقتصادی نیست و می تواند به سایر گروه‌های مختلف با ویژگی‌های مختلف تسری پیدا کند. همچنین نگاهی به تفاوت بین فاصله غیرفقرا با خط فقر در نقاط شهری و روستایی نشان میدهد که هرچند در سال‌های ابتدایی دهه ۱۳۹۰ غیرفقرای شهری و روستایی هر دو فاصله نسبتاً یکسانی با خط فقر داشته اند (فاصله تا خط فقرهای منطقه‌ای)، اما به مرور زمان غیرفقرای روستایی نسبت به غیرفقری شهری بیشتر به خط فقر نزدیک شدند و در سال‌های ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۰ فاصله آنها با خط فقر کمتر از فاصله غیرفقرای شهری با خط فقر است.

کاهش فاصله غیرفقرا با خط فقر باعث شده تا خانوارهای نزدیک به خط فقر نیز تفاوت چندانی با فقرا به لحاظ معیشتی نداشته باشند. یعنی مقدار اندکی افزایش در خط فقر، باعث می شود تا جمعیت زیادی به فقرا افزوده شود. برای مثال ۵ درصد افزایش در خط فقر در سال ۱۴۰۰ بیش از ۳ واحد درصد یعنی در حدود ۲٫۸۵ میلیون نفر به جمعیت زیر خط فقر اضافه می کند.

برای درک بهتر از اعداد، افزایش روی خط فقر سال ۱۴۰۱ را در نظر بگیرید. افزایش ۵ درصدی در خط فقر سال ۱۴۰۱ به معنای افزایش ۳۱۵ هزار تومانی در خط فقر متوسط کشوری برای یک خانوار سه نفره است. این اعداد برای خانوار سه نفره تهرانی به معنای افزایش ۶۰۰ هزار تومانی در خط فقر در سال ۱۴۰۱ است. همانطوری که در نمودار ۵ مشخص است، با گذشت زمان و کاهش رفاه همه مردم (و نه فقط فقرا) با ۵ درصد افزایش در خط فقر؛ درصد بیشتری از خانوارها به زیر خط فقر منتقل می شوند.

این موضوع به این معناست که خانوارهای بالای خط فقر و حول و حوش خط فقر هم به لحاظ رفاهی و درآمدی تفاوت چندانی با خانوارهای زیر خط فقر ندارند. تراکم جمعیتی حول خط فقر بالاست و تنها جمعیت ۳۰ درصدی زیر خط فقر نیستند که به حمایت نیاز دارند.

برچسب ها :

این مطلب بدون برچسب می باشد.

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.